انتشار خبری عجیب از آتشسوزی در شرق تهران قابلتوجه و بررسی است. در لحظه انتشار این خبر روی این موضوع تأکید شده است که آتشسوزی دارای عمق زیادی بوده و حریق ایجادشده شکل عادی ندارد. ساعتی بعد از پخش این خبر برخی اکانتهای صهیونیستی وابسته به مرکز ۸۲۰۰ بهسرعت با جهتدهی به آن تلاش کردند آن را عملیاتی تروریستی جلوه بدهند و مدعی شدند که فرمانده نیروی قدس هدف قرارگرفته است.
البته بسیاری از آگاهان به درستی میدانستند که هدف از پخش این اخبار به ظاهر تیز، اما پیش پا افتاده، گراگیری از آرایش نظامی در داخل ایران و نیز دسترسی به برخی ترددهای خاص در منطقه است، بهویژه آن که در آن روزها نتانیاهو به دلیل پذیرش صلح تحمیلی در غزه بهشدت زیر ضرب رفته و برخی مخالفان در مناطق اشغالی او و ارتش را متهم به تسلیم شدن در برابر حماس کرده بودند.
باوجود آنکه اهداف پخش این اخبار بهخوبی روشن بوده و پیشازاین نیز تکرار شده است، سوژه شدن فرمانده نیروی قدس در شبکه سایبری دشمن و دامن زدن به برخی ابعاد آن در داخل موردتوجه است. این برای اولین بار نیست که حضوروغیاب کردنهای امنیتی از سوی صهیونیستها دارای انگیزههای فراتر از اقدام تروریستی علیه فرماندهان نظامی بوده است.
درواقع پخش خبر ترورهای فیزیکی بیش از آن که عملی برای اقدام باشد، تحرکی برای کاهش اعتبار شخصیتی افراد بوده است. هدف از پخش این انگاره آن است که بهمرور در میان ذهن مخاطب داخلی عادیسازی ادراکی صورت بگیرد. سطح این عادی کردن به حدی است که در روزهای اخیر برخی ناآگاهانه و غیرارادی با تحلیلهایی دمدستی فرماندهان نظامی را بهغفلت، کپ کردن، ناآگاهی از ابعاد جنگ و حتی جا ماندن از صحنه جنگ متهم کردهاند. درواقع در طول دو سال گذشته آنچنان ابعاد «ترورهای شخصیتی» توسط واحدهای سایبری دشمن بالا بوده که تحلیل درست از رفتارهای امنیتی و نظامی از زاویه بیرونی تحت تأثیر قرارگرفته و اقتدار و کارآمدی نیروهای مسلح را زیر سؤال برده است، درحالیکه کمترین سطح شناخت اطلاعاتی از فرماندهان نیروهای مسلح نشان میدهد که کیفیت جنگ هیچگاه تحت تأثیر متغیر بیرونی نبوده است.
تجربه دشمن به او آموخته است که عمق عملیاتهای سایبری با خاصیت هدفگیری ادراکی آنچنان میتواند گزنده باشد که حتی اثرش از عملیاتهای تروریستی نیز بالاتر بوده و کیفیت بیشتری یابد، زیرا ترورهای فیزیکی شخصمحور، اما ترورهای شخصیتی تحلیلی است و به شایعات پس از آن دامن میزند. شاید چهار ماه زمان کمی برای انتشار گزارش اطلاعاتی از کیفیت فرماندهان نیروهای مسلح در طول ۱۲ روز جنگ تحمیلی بوده و بیان آن ازنظر رسانهای باید شامل گذر زمان شود، اما سویهگیری ترورهای شخصیتی نشان میدهد که ادراک دشمن نسبت به اقتدار نظامی ایران بالا بوده و اشاراتی در ریشون لتسون و بئرسبع دارد.
واقعیت آن است که باید بساط ترورهای شخصیتی را از داخل جمع کرده و به آن شکل درستی داد، زیرا این مدلهای عملیاتی ذهن افراد را شرطی و در کوتاهمدت راه برای ترورهای فیزیکی و عادیسازی آن باز میکند. در میانمدت نیز باعث فرسودگی شده و در بلندمدت شکست ارادهها را فراهم میکند، این فرایند با جنگ بلدی ایرانیان در تضاد قرار دارد.
برخی علایم نشان داده است که ترور شخصیتی پیش از ترور فیزیکی، از روشهای محبوب سرویسهای متخاصم بوده و برای آن هزینه سنگین نیز کردهاند. فاش شدن مدلهای آن وسعت دید دشمن را کاهش خواهد داد، دادن اخبار متوالی منفی همزمان با تهدید نظامی باهدف تأثیرگذاری بر افکار عمومی و اجبار به تصمیمگیریهای عجولانه کاری است که امروز روی آن برنامهریزیشده است. بیرون زدن از طرح باراک در منطقه به هوشمندی و ظرافت در رفتار، عبور و پرهیز از واکاویهای دست چندم و بیهوده، دادن نقشه راه برای آینده و نیز تطبیق با تحولات و داشتن برنامه در مواجه با بحرانهای جدید بستگی دارد. حفظ این پروتکلها از نان شب نیز واجبتر است!